جدول جو
جدول جو

معنی فشرده شدن - جستجوی لغت در جدول جو

فشرده شدن
(دُ گُ سَسْ تَ)
در فشار قرار گرفتن. افشرده شدن، منجمد شدن و سخت شدن:
کعبه پس از تو زمزم خونین گریست ز اشک
زمزم فشرده شد، چو حجر کز تو بازماند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ بَ تَ)
یخ زدن. منجمد شدن. فسردن:
فسرده شد آن آبهای روان
که آمد سوی برکۀ خسروان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از فشرده قدم
تصویر فشرده قدم
فشرده گام پای افشار ثابت قدم
فرهنگ لغت هوشیار
باز شدن: تا چاشتگاه در بسته بود و مقربان و اهل خدمت در آنجا جمع شده انتظار میکشیدند که در گشوده شود
فرهنگ لغت هوشیار
باز شدن مقابل بسته شدن، رهاگشتن آزاد شدن، ظاهرشدن آشکار شدن، حل شدن آسان گشتن، مسخر شدن بتصرف در آوردن، زایل شدن بر طرف گردیدن، سرباز کردن (دمل جراحت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشاده شدن
تصویر گشاده شدن
((~. شُ دَ))
باز شدن، رها شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فشرده کردن
تصویر فشرده کردن
اجمال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فشرده کردن
تصویر فشرده کردن
Compact, Clamp, Compress
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کشیده شدن
تصویر کشیده شدن
Outstretch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کشیده شدن
تصویر کشیده شدن
étendre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فشرده کردن
تصویر فشرده کردن
comprimer, compacter, compresser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کشیده شدن
تصویر کشیده شدن
펼치다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کشیده شدن
تصویر کشیده شدن
merentang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فشرده کردن
تصویر فشرده کردن
menjepit, memadatkan, mengompresi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کشیده شدن
تصویر کشیده شدن
फैलाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فشرده کردن
تصویر فشرده کردن
कसना , संकुचित करना , संकुचन करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کشیده شدن
تصویر کشیده شدن
uitstrekken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فشرده کردن
تصویر فشرده کردن
לדחוס , לדחוס
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فشرده کردن
تصویر فشرده کردن
klemmen, comprimeren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کشیده شدن
تصویر کشیده شدن
estendere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فشرده کردن
تصویر فشرده کردن
stringere, compattare, comprimere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فشرده کردن
تصویر فشرده کردن
압축하다 , 압축하다 , 압축하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فشرده کردن
تصویر فشرده کردن
затискати , ущільнювати , стискати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فشرده کردن
تصویر فشرده کردن
comprimir, compactar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کشیده شدن
تصویر کشیده شدن
extender
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کشیده شدن
تصویر کشیده شدن
простягувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کشیده شدن
تصویر کشیده شدن
растягивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کشیده شدن
تصویر کشیده شدن
wyciągać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فشرده کردن
تصویر فشرده کردن
zaciskać, zagęszczać, kompresować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کشیده شدن
تصویر کشیده شدن
ausstrecken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فشرده کردن
تصویر فشرده کردن
klemmen, verdichten, komprimieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فشرده کردن
تصویر فشرده کردن
зажимать , уплотнять , сжимать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فشرده کردن
تصویر فشرده کردن
apertar, compactar, comprimir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کشیده شدن
تصویر کشیده شدن
estender
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کشیده شدن
تصویر کشیده شدن
למתוח
دیکشنری فارسی به عبری